بارانباران، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 42 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
یکی شدن مامان وبابایکی شدن مامان وبابا، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
تاریخ شروع وبلاگمتاریخ شروع وبلاگم، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

باران

خاطرات دخملی

سلام عزیز مامان ، مامان فدات بشم که اینقدر بهم وابسته هستی با اینکه داره کم کم به سه سالگیت نزدیک میشی ولی خیلی وابسته هستی بدون من جایی نمیتونی بمونی کوچیک که بودی راحت میموندی...ولی الان نه هی بغلم میکنی و فشارم میدی ...منم که گلموگرفتی میگم مامانی خفه شدما(جوری میگیری اگه اینو نگم به واقعیت میپیونده...خیلی قدرتت بالاست )شما هم میگی عسلم خفت کنم ...بیشتر از این بهم محبت نداری برات بنویسم این چند وقته یکم اخلاقت تغییر کرده بود و عصبی میشدی منم دنبال منشا عصبانیتت و پیداش کردمو دارم کاری میکنم که از بین ببرم و دیگه عصبی نشی.............. دوران نقاهت بیماریمون که تموم شد قرار بود که بیامو عکساتو بذارم...ولی مگه دردسر دست...
2 آذر 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران می باشد